Saturday, October 30, 2004

به خاطر دير آپديت کردن حرف واسه گفتن زياده . زياد تايپ نميکنم تا سر درد نشين. بريم از يه طنز راديويي باحال که صبح جمعه شنيدم شروع کنيم:
دختري بود که آرزوهايش بسيار زود برآورده ميشد. روزي دختر در خيابان پسري را ديد و ناخداگاه از او خوشش آمد. آرزو کرد که کاش او عاشق من ميشد و از من خواستگاري ميکرد.بعد از چند لحظه پسرک از اين رو به آن رو شد و يک دل نه و صد دل عاشق دخترک شد. همانجا از دختر خواستگاري کرد و دختر براي حفظ وجنات برايش شرطي گذاشت، که پسرک برود و شاخ غولي را بياورد. پسرک رفت و دخترک آرزو کرد که او موفق شود و ديري نگذشت که پسر با يک شاخ غول بازگشت. دختر شرط دومي گذاشت و آن اين بود که پسر مي بايست روي دستهايش راه ميرفت! پسرک که در اين کارها ماهر بود روي دستهايش راه رفت. دخترک غرق خنده بود که به پسر گفت:
- تو چقدر بانمکي. الهي موش بخوردت!
و در همان لحظه موش بزرگي پيدا شد و پسرک را بلعيد! «پايان»
خيلي اين ماه رمضون حالگيري داره. فکرشو بکن که از صبح تا ظهر انرژيت تموم ميشه بعد تا دم افطار لنگات سيخ ميشه(تريپ جوجه مرده). بعد افطار هم که حالت افتضاحه. يعني معدت پره و چشات همه رو بابا قوري ميبينه تازه اينا يه کنار، مسائل بي ادبيش از جمله آروغ و(بي ادبيه بگم) يه کنار! باز ميخوابي تا سحر ولي اين قسمتش باحاله که بعد سحر نخوابي و بشيني کاراي عقب مونده يا خوندن درس و از اين حرفا رو انجام بدي يا اصلا با اکانتاي شبانه که مث نقل و نبات گيرت مياد به اينترنت وصل بشي و حال کني. شايد هم پياده روي ساعت 6 صبح. يادم رفت بگم از فيلماي بعد از افطار مث "خانه به دوش" که خداييش معرکست. مخصوصا تريپ حميد لولايي که يه جورايي به تريپ نقشش تو زير آسمان شهر ميخوره.
خدا بيامرزه اون کسي رو که عرق چهل گياه رو ساخت،اختراع کرد، کشف کرد يا هرچيز ديگه که بشه اسمش رو گذاشت. چقدر خوبه اين عرقه ها. فکرشو بکن داري از دل درد خفه ميشي. چارش يه لقمه از اين عرقست. يا ترش کردي و داري ميميري بازم چارش يه ته استکان از اين عرقست. خلاصه خدا پدر کاشفش و گذشتگان شما رو هم بيامرزه.
يه اخلاق بدي که دارم همينه. يعني خيلي راحت افسارم و ميدم دست هرکس از جمله رفقا. بعد از هر ناکجا آبادي سر در ميارم خدا ميدونه. خلاصه اين تجربه شد که ديگه افسارم و ندم دست ديگران.
خدايا داغونم. له شدم. خيلي خستم. دارم ديوونه ميشم. نياز به آرامش دارم. نياز دارم که يکي بدجور درکم کنه. خيلي حال و اوضام ديپرسه. بدجوري سرم داره سوت ميکشه. کسي هست که درک کنه. نه مطمئنم که نه. اين حال و هواي منو مادرم هم نميتونه درک کنه. دوست دارم سرم و بذارم يه جاي ساکت و چشام رو ببندم و فکرم رو تصويه کنم. حالم رو روبراه کنم. دوست دارم داد بزنم. دوست دارم بتونم بي پرده حقيقت رو بگم و ديگران هم بي پرده باهام صحبت کنن. راستش رو به م بگن. خيلي حالم گرفتست. ميتونم دست به دامن کي بشم؟ از خيانتاي اين و اون حالم به هم ميخوره. وقتي خودم و صد نفر مث خودم رو ميبينم بد جور احساس ميکنم که دنيا بي معنيه. خدايا خودت يه کاري کن. راستي خدا جون تو ميتوني کانکت بشي و وبلاگم رو بخوني؟

» به نظر شما يه انسان در هفته چندتا مشکل جلوش سبز ميشه؟
» ماه رمضون اين تنبلياش ميچسبه.
» موهام چرا چند وقتيه اين ريختيه؟
» از قديم گفتم که فقط تيم شهرمون: ابومسلم!
» کمربندها را ببنديم مزخرف ترين طنز نود قسمتي ساله!
» Hate is forever Love is for a while but . يعني چي؟
» وجودم سرشار از تنفره. اميدوارم موقتي باشه.

Saturday, October 16, 2004

ماه رمضون. سحرا يه چيزي به زور ميريزي تو معدت تا دم غروب. تا موقعي که يارو بگه الله اکبر ميخواي ديوونه بشي! ولي من با روزه گرفتن خيلي حال ميکنم. خلاصه اگه کسي خيلي خدا به ش حال داد ما رو هم دعا کنه. يادش نره ها. ما هم اگه بشه شما رو دعا ميکنيم هرچند اگه دعام گيرا بود من اينجا نبودم! راستش يکي ميگه اين آهنگ مال مايکل جکسونه و يکي ديگه هم ميگه مال يکي ديگست. به نظر شما اين آهنگه مال کيه؟ اين هم لينک آهنگش. اينجا.
ماه رمضون. سحرا يه چيزي به زور ميريزي تو معدت تا دم غروب. تا موقعي که يارو بگه الله اکبر ميخواي ديوونه بشي! ولي من با روزه گرفتن خيلي حال ميکنم. خلاصه اگه کسي خيلي خدا به ش حال داد ما رو هم دعا کنه. يادش نره ها. ما هم اگه بشه شما رو دعا ميکنيم هرچند اگه دعام گيرا بود من اينجا نبودم! راستش يکي ميگه اين آهنگ مال مايکل جکسونه و يکي ديگه هم ميگه مال يکي ديگست. به نظر شما اين آهنگه مال کيه؟ اين هم لينک آهنگش. اينجا.

» گر گم شده ايم درميان خويشتن، جستحويي لازم است.
» دم تيم ملي هم گرم.

Sunday, October 10, 2004

هوايه مشهد خيلي سرد شده. لامصب آدم سگلرزه ميزنه. با خودم فک ميکردم که چي جالبه وقتي هوا يه کمي گرم ميشه، با بيرحمي اين بخاري رو شوت ميکنيم تويه انباري يا يه جايي که ديگه جلو چشممون نباشه ولي به محض اينکه يکمي هوا سرد ميشه بايد بريم يه دستمال برداريم و خوب خاکاش رو بگيريم (دستمالکشي) و با کلي منت بياريمش تا دوباره ما رو گرم کنه البته اونايي که شومينه دارن بحثشون جداست. الان هم سرما خوردم اساس. هم سرم خيلي درد ميکنه و هم سينم. نميدونم چرا نفس ميکشم قفسه سينم ميخواد بترکه. به هرحال بيخيال خودش خوب ميشه.
من واقعا واسه خودم متاسفم که بايد بازي تيم ملي فوتبالمون رو از شبکه ايران هم با سانسور و هم با تاخير ببينم. دم شبکه ZDF آلمان هم گرم. راستي ديدين علي دايي تو تيم نبود تيم ملي چي مامان بازي ميکرد!؟ چي ميشه اين کشکک زانوي علي دايي يه مرگش بزنه که ديگه هيچ وقت نتونه بازي کنه!

» به قول فرهاد: من دلم سخت گرفتست از اين مهمانخانه مهمانکش، روزش تاريک.
» توجه فرماييد . . . توجه فرماييد . . . ما 24 ساعت آب نداريم. کسي حموم قرضي داره؟

Monday, October 04, 2004

گاهي وقتا يه حس انسان دوستانه، يه جايي گوشه قلبم شايد هم بهتره بگم ذهنم شعله ور ميشه و ميخوام اين آدماي بدبخت دماغ آويزون رو از تو لجن بيرون بکشم يا حداقل سرشون رو بيرون نگه دارم تا خفه نشن. اما حيف که نميتونم. يه نکته تو نجات غريقي هست که ميگه بذارين اون يارو که مشغول مُردنه حسابي دست و پا بزنه تا خسته بشه و بيحال. بعد شما راحت تر ميتونين نجاتش بدين. خلاصه اگه ميشد اين قانون رو جدي جدي اجرا کرد خوب بود .حيف که ممکنه دير بشه و يارو اشهدش رو بخونه.

» الهي مرا آن ده که آن به.
» خدا؟ من؟ خدا؟ من؟ خدا؟ من؟ خدا؟ من؟ خدا؟
» چرا اين پاييز روزاش حالگيره؟ من هواي خنک تر از اين حرفا دوست دارم.
» کمربندها را ببنيم . . . . هنوز جا نيفتاده.